آپلود عکس

یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

یادداشت های خانم انار

از تمامیت درد که بگذری، ترس را فراموش کرده ای و تنها به این فکر می کنی:" این زندگی ارزش زیستن را داشت؟ "
#و_انار_نام_دیگر_من_است
همان آخرین انارِ تک درختِ شته زده ی حیاط پشتی





347: رقص صماع یک انار

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۴۰۰، ۰۴:۰۰ ب.ظ

خواستم بنویسم، بنویسم چقدر خسته ام. خسته بودم برای نوشتن.

دیگه الان هیچ آبی، حتی همون قدر عمیق، ترسناک و لجن مال توی کانال نیست. دیدن کانال پر از آب رسیده به روزهایی که میشه با انگشت یه دست شمردشون. بیشتر از آب،آدم هست تو کانال. نه اونا که سیاه و کبود و گاهی پشیمون از آب می کشیدنشون بیرون و دیگه دیر شده بود، آدمهای زنده و ژنده با یک گونی تو دست، بدون ماسک، دنبال چیزی که یکی دیگه انداخته تو کانال تو عمق چند متری و از صدای پرت شدنش روی شیب لذت برده، به دنبال نون توی کثافت غرق میشن و چقدر وقتی از روی پل رد میشی کوچیکن وقتی دور میشی کوچیکتر... ندیدن هنر مگه نیست؟

 

دیگه الان برای بار هزارم خودم رو کشیدم سمت کامپیوتر یا گوشی درس دادم، درس دادم درس دادم، اونقدر درس دادم که شکل یه ربات تکرار می کنم ده دقیقه ی اول چک کردن و مرور جلسه قبل، ده دقیقه ی دوم... بعضی وقت ها البته می شینم به نوشتن، می نویسم می نویسم و می نویسم ولی برای باز هزارم بی حاصل.. ادامه ی این ماجرا شوخی قشنگی بود که با خودم کردم؟!

 

دیگه الان چون هر روز دهنمو می پوشونم برگشتم به عادت های بچگی و زبونم همیشه بیرونه و دندونام مشغول تیکه کردن لب و دهنم، شاید هم هیچ وقت عادتمو عملا ترک نکرده بودم مگه ترک عادت مجوب مرض نیست؟!

 

دیگه الان زبونم نمی چرخه به حرف قشنگ، دستام هر چند گاهی دو تا نت می زنن ولی نمی رقصن برای خلق قشنگی فقط باز هم می لرزن، زیادتر،بیشتر.

 

دیگه الان مطمئن نیستم برنده ی این جنگ نابرابرِ من با من، من باشم! دل بسته بودم به سختی پذیری و به تو دل سرما میوه شدن، ولی انگار توی یک دایره ی فرضی انقدر چرخیدم و چرخیدم و چرخیدم که فقط تا آخر دنیا سرگیجه اش با من می مونه. مگه من دیگه انار نیستم؟

 

پ.ن: از نامه هایی که باید برای انار می نوشتم!

 

  • خانم انار