آپلود عکس

یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

یادداشت های خانم انار

از تمامیت درد که بگذری، ترس را فراموش کرده ای و تنها به این فکر می کنی:" این زندگی ارزش زیستن را داشت؟ "
#و_انار_نام_دیگر_من_است
همان آخرین انارِ تک درختِ شته زده ی حیاط پشتی





۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

قدیم ترها، خونه ی مادر بزرگه قدر از اینجا تا جاهای خیلی دور رفتن با پای پیاده برای من و روانشناسه فاصله داشت، همیشه دل دل می زدم که زودتر برم کلاس اول و سواد نصفه نیمه ام مثلا کامل شه تا خودم تنهایی بتونم برای خاله کوچیکه نامه بنویسم. همین هم شد تا قبل اینکه بیایم به این شهر و خونه و سواد کامل شه قد خوندن نوشتن، تا قبل اینکه خودکار به دست بشم، تا قبل کلاس چهارم هفته ای یکبار از همه چی می نوشتم. از دعواها و کتک کاری هایی که با مریم همسایه داشتم تا نمره ها و امروز از تصمیم کبری دوبار نوشتم. ته اش هم یک مثلا امضایی داشتم و صبر می کردم دایی، خاله ای، عمویی خلاصه قوم و خویشی بخواد بره خونه ی مادر بزرگه:) نامه رو مهر و موم می کردم و اینقدر می پیچیدمش که پستچی حتی سعی هم نکنه بازش کنه و هفته ی بعد نوبت خاله کوچیکه بود که بنویسه. یکی برای من می نوشت، یکی برای روانشناسه! 

حالا وسط این همه تکنولوژی، تلگرام و واتس اپ و اینستاگرام و..... وسط این همه دلم لک زده واسه یه برگه از وسط دفترهای دولتی، مداد استدلر جیگری با پشتِ سفید، پاکن سه گوش سفید که بوی نوزاد میداد. یک قلم بردارم بنویسم. یه قلم بردارن بنویسن، از همه چی بگن. از نمره ها، از دعواها، دل شکستن ها از دردها... دلم لک زده یک روز پستچی به جای پرت کردن هفته نامه تو حیاط بی هیچ حرفی و نشونی زنگ و بزنه بگه خانم انار؟ نامه دارین:) اما تکنولوژی تخت گاز زیرمون گرفت، خودمون و زندگی هامونُ، دلخوشی هامونُ! شاید الان واسه همینه همیشه تا از یه راه رسیده ای از سمت خونه مادربزرگه میاد یه تیکه از وجودم گم و گور میشه!
 
پ.ن: من با دهه شصتی ها بزرگ شدم، شما ببخشین:))



  • خانم انار

امروز ششم فوریه است، روز جهانی مبارزه با ختنه ی زنان! 

درست شنیدید، ختنه ی زنان! مساله ای که از زمان های دور خصوصا در آفریقا و خاورمیانه رواج داشته و هنوز البته به صورت غیر قانونی وجود داره!

تا حالا نشنیدم دین، مذهب یا دولتی از این مساله پشتیبانی کنه یا حتی در صورت مشاهده ی عینی و اثباتی از کنارش گذشته باشه و معمولا به 

صورت کاملا زیرزمینی، با ابزار غیر بهداشتی و بدوی انجام میشه! متاسفانه الان طبق آمار هایی که البته به سختی گرفته شدن این عمل تو 

کشورهای خاورمیانه خصوصا پاکستان ،افغانستان و کشورهای عربی و نقاطی از ایران مثل بندرعباس و کردستان هنوز به صورت یک سنت اجرا میشه. 

این مساله هیچ ربطی به فمنیسم نداره و صرفا جهت بهداشت و سلامت روان و جسم زنان هست و مبارزه با اون واجبه. اولین گام مبارزه با همچین 

عمل غیر انسانی آگاهی داشتن در مورد اون مساله است. لطفا ششم فوریه و ختنه ی زنان رو بشناسیم و با اون مبارزه کنیم نه شو آف! 


دو لینک از ویکی پدیا در مورد عمل ختنه و خصوصا ختنه ی زنان رو حتما بخونید و اگر صلاح دونستید این پست من رو باز نشر کنید. مرسی!


لینک یک   و لینک دو 


پ.ن: کامنت دونی بازه صرفا جهت بازنشر اطلاعات + از باز نشر عکس های مربوط به این قضیه بگذریم...

  • خانم انار
  • ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۰۷
  • خانم انار

کاش آدمها هیچ وقت بر نمی گشتن سراغت

تمامِ حس هات قاطی میشه

نفرت

عشق

بی اعتنایی

فکر و فکر و فکر

پ.ن: فراموشش کن عینِ یه آلزایمری!

عکس: من تو فصلِ کوچم گیر کردم! 

ولی باید ادامه بدم کوچ رو برم برم برم

شاید اون موقع دیگه هیچ کس پیدام نکرد! 

آسمون مثلِ زمین گرد نیست!

  • ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۵۵
  • خانم انار
میگن اون چیزی که نکشتت قوی ترت می کنه و اینها! نمی دونم راسته یا نه ولی گذشتن و رد شدن اتفاقات از آدمها اثر خودش و می زاره! حتی شده یه خط لابه لای ابروها یا یه تار موی سفید درست وسط بیست و چند سالگی

پ.ن: ما دل لرزه داریم برای جوونیِ یه عزیز
  • ۱۳ بهمن ۹۵ ، ۰۱:۱۵
  • خانم انار


هر وقت گربه سیاهی زل می زد توی چشمام خاتون تند تند زیر لب یه چیزایی می گفت و بعد آب دهنشو‌ می نداخت کف زمین سمت گربه هه!  گربه هه هم دیگه زل نمی زد و می رفت رو‌ دیوار و  از سر طاق در رد میشد و میرفت خونه ی گلی! حتمنی عزت خانوم هم مثل خاتون با صلوات گربه رو از سر دالانوی دری جایی رد می کرد بره! شنیده بودم یه بار گفته بود گربه سیاها جنن! میرن تو جلت گربه میان تو‌خونه ات میوفتن به جون خونه زندگیت! یه وخ با چوب و جارو نزنیش! ولی من گربه سیاهه رو زده بودم، با چوب هم زده بودم! جنی هم میشدم مهم نبود. گلی خیلی ماهی قرمزشو دوست داشت #انار

  • ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۰۶
  • خانم انار