آپلود عکس

یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

یادداشت های خانم انار

از تمامیت درد که بگذری، ترس را فراموش کرده ای و تنها به این فکر می کنی:" این زندگی ارزش زیستن را داشت؟ "
#و_انار_نام_دیگر_من_است
همان آخرین انارِ تک درختِ شته زده ی حیاط پشتی





53

شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۰۲ ب.ظ
قدیم ترها، خونه ی مادر بزرگه قدر از اینجا تا جاهای خیلی دور رفتن با پای پیاده برای من و روانشناسه فاصله داشت، همیشه دل دل می زدم که زودتر برم کلاس اول و سواد نصفه نیمه ام مثلا کامل شه تا خودم تنهایی بتونم برای خاله کوچیکه نامه بنویسم. همین هم شد تا قبل اینکه بیایم به این شهر و خونه و سواد کامل شه قد خوندن نوشتن، تا قبل اینکه خودکار به دست بشم، تا قبل کلاس چهارم هفته ای یکبار از همه چی می نوشتم. از دعواها و کتک کاری هایی که با مریم همسایه داشتم تا نمره ها و امروز از تصمیم کبری دوبار نوشتم. ته اش هم یک مثلا امضایی داشتم و صبر می کردم دایی، خاله ای، عمویی خلاصه قوم و خویشی بخواد بره خونه ی مادر بزرگه:) نامه رو مهر و موم می کردم و اینقدر می پیچیدمش که پستچی حتی سعی هم نکنه بازش کنه و هفته ی بعد نوبت خاله کوچیکه بود که بنویسه. یکی برای من می نوشت، یکی برای روانشناسه! 

حالا وسط این همه تکنولوژی، تلگرام و واتس اپ و اینستاگرام و..... وسط این همه دلم لک زده واسه یه برگه از وسط دفترهای دولتی، مداد استدلر جیگری با پشتِ سفید، پاکن سه گوش سفید که بوی نوزاد میداد. یک قلم بردارم بنویسم. یه قلم بردارن بنویسن، از همه چی بگن. از نمره ها، از دعواها، دل شکستن ها از دردها... دلم لک زده یک روز پستچی به جای پرت کردن هفته نامه تو حیاط بی هیچ حرفی و نشونی زنگ و بزنه بگه خانم انار؟ نامه دارین:) اما تکنولوژی تخت گاز زیرمون گرفت، خودمون و زندگی هامونُ، دلخوشی هامونُ! شاید الان واسه همینه همیشه تا از یه راه رسیده ای از سمت خونه مادربزرگه میاد یه تیکه از وجودم گم و گور میشه!
 
پ.ن: من با دهه شصتی ها بزرگ شدم، شما ببخشین:))



  • خانم انار