یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

31

  • ۱۸:۴۷

یک جایی بین عکس های سه در چهار توی کیف پولم دارم جون میدم

همین! وسلام

24

  • ۲۰:۲۸

مامان بزرگم وسط سختی ها و نامهربونی های روزگار که شده بود یک بار با همون زبون و لهجه ی دوست داشتنیش گفت: خدایا کو راستی؟؟؟( کجایی) 

نمی دونم چرا مامان بزرگ وسط این همه غلط خدا رو تو راستی میبینه!!


6

  • ۲۳:۵۸

ضعف کرده از قهوه ی سر شبی چپیده ام لای پتو، فشار پایین، ضربان قلب درست توی دهن. 

سرخوش از مرگی که زیر جیغ جیغ کردن دخترهای حیاط اتفاق می افته!

بدون اینکه واقعا بمیرم!

سرمو می کشم زیر پتو... دم... باز دم...قلبی که تو‌دهنمه....

پ.ن:

یک لحظه خواستم .

چون کودکى که ناشیانه دست در آتش فرو بَرَد

خواستم تو را ...


گروس عبدالملکیان


5

  • ۲۱:۵۷

ولی کاکتوس ها خیلی مهربونن، آدمها نمی فهمن....

۱ ۲ ۳ . . . ۸ ۹ ۱۰
از تمامیت درد که بگذری، ترس را فراموش کرده ای و تنها به این فکر می کنی:" این زندگی ارزش زیستن را داشت؟ "
#و_انار_نام_دیگر_من_است
همان آخرین انارِ تک درختِ شته زده ی حیاط پشتی





Designed By Erfan Powered by Bayan