آپلود عکس

یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

یادداشت های خانم انار

از تمامیت درد که بگذری، ترس را فراموش کرده ای و تنها به این فکر می کنی:" این زندگی ارزش زیستن را داشت؟ "
#و_انار_نام_دیگر_من_است
همان آخرین انارِ تک درختِ شته زده ی حیاط پشتی





350: ترس های معمولی

شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۳۱ ق.ظ

ترس های معمولی ترس های مزخرفی هستند. مثلا ترسم از دندان پزشکی و به نسبت کمتر هر گونه عملیات پزشکی، یا هراسم از حشرات خصوصا عنکبوت ها ترس های معمولیِ مزخرفی هستند. از آن ترس ها که اصلا و تحت هیچ شرایطی ورق بر نمی گردد برایشان. قبلا هم از سگ ها در هر شکل و سایزی می ترسیدم ولی بعدتر به طور کامل این ترس را کنار گذاشتم، به هر حال ترسی که از بین برود، آن هم ترسی که به راحتی از بین برود،ترس معمولی نیست(!) ترس معمولی یعنی سر شدگی قوی و طولانی زیر دستِ سنگین دندان پزشک که مرتب هر چه دمِ دست دارد را توی دهانت فرو کند و تیغ بکشد، دندان را بیرون بکشد و صدای لزجِ کنده شدنِ عقل را توی گوشت حس کنی و اشکی که خودش راهش را به سمتِ گوش می کشد و... همه ی این ها به کنار تا ساعت ها طعمِ خون توی حلقت غلت بزند. تمام اینها یک ترس معمولی مزخرف است، چون از ابتدا تا انتها دوست داری بزنی زیر دستِ دکتر و لگد بزنی به هر چه که هست تا  خودِ سینک روشور توالت بدوی و فقط بالا بیاوری اما تمام مدت باز هم چسبیده ای به یک نیمه تختِ سفت، و صداهای مزخرف همراه با درد ودل های یک نرس با دکترش یا برعکس. ترس های معمولی مزخرف مثل بختک می مانند؛ من می گویم بختک حالا هر که دوست دارد بگوید فلج خوابی. یک اختیارِ بی اختیار تکرار شونده، سنگینیِ مطلق، ترس مضاعف. وقتی بختک مثل درد دندان زیاد شود، سنگینی مطلق را تحمل می کنی، چون می دانی این فقط یک خواب است، هر چند اصلا شبیه خواب نیست و انگار خودِ واقعیت است، آنقدر تحمل می کنی که از چند دقیقه تا چند ساعتِ بعد فقط سر دردش برایت بماند. مثل همین حالی که این روزها هست، مثل بویِ سمِ درخت ها یا شاید هم بویِ دود و کثافت پخش شده توی هوا آنقدر به ریه های مان فرو می دهیم که عادت کنیم، تحمل کنیم، چون آنقدری هست که سر شده باشیم. سر شده ایم.

 

پ.ن: کارد به استخوان رسد.

  • خانم انار