آپلود عکس

یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

یادداشت های خانم انار

و انار نام دیگر من است

یادداشت های خانم انار

از تمامیت درد که بگذری، ترس را فراموش کرده ای و تنها به این فکر می کنی:" این زندگی ارزش زیستن را داشت؟ "
#و_انار_نام_دیگر_من_است
همان آخرین انارِ تک درختِ شته زده ی حیاط پشتی





343: حالا دیگه می دونم چه شکلیه

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۱۹ ق.ظ

الان دقیقا یک سال و سه روز کامله که درد از دست دادن همیشگی رو تجربه کردم، توی سکون، سکوت، مثل همون وقتی که جراح فک تیغ و رو لثه ام گذاشت و به خاطر دوز پایین داروی بی حسی باید درد و تحمل می کردم، با دهن بازِ پر از خون و ساکشن و...

می دونی صدا که داد نشه، کلمه نشه، بیرون نیاد؛ صدا که صدا نباشه یه چیزی از درد کمه، ته هر دردی هر چقدر هم عمیق باید داد بزنی، اگر به موقع داد نزنی دیگه درد واسه همیشه می مونه، مثل یه موریانه ی موذیِ کثیف گیر کرده تو دیوار، می مونه تو سینه و بقیه ی عمرش رو مثل یه انگل می چسبه بهت و از درون خالی میشی، انقدر که شاید یه روزی بریزی، یا تنها چیزی که ازت بمونه یه ورق زرد و چرک از کاغذ دیواری باشه...

تنها فرقش اینه که الان دیگه می دونی چه شکلیه! اون معمای بزرگ سیاه و کبود حتی وقتی دیر رسیدی و نذاشتن یه آغوشِ آخری باشه!

الان می دونم مرگ مثل خواب رفتن وسط گریه های یواشکی زیر درخت گردوئه، که گوشه ی تو بود(که درخت ها با زن های این قبیله دنیا میان) مرگ ساکتی یه خونه تنگِ غروبه بعد از چهل روز، با صدای کلاغ. همین قدر آروم،آهسته، غمناک ولی گذرا.

 

پ.ن: یعنی میگی حالا که نیستی اینقدر به ستاره ها نگاه کنم که بتونم بغلت کنم؟

عکس: گردو نماد صبوری بود. صبور بود.

 

 

 

  • خانم انار